بیرون کشیدن تیر از پاى على علیه السلام
واقعه امیرالمومنین علیه السلام و پیکان در جنگ احد را مرحوم ملا فتح الله کاشانى در تفسیر منهج الصادقین در ضمن آیه الذین هم فى صلوتهم خاشعون در اول سوره مبارکه مؤ منون قرآن کریم نقل کرده است که :
در اخبار صحیحه آمده که در روز احد پیکان مخالفین در بدن مبارک امیرالمؤ منین علیه السلام نشست و از غایت وجع نتوانستند که آن را بیرون آورند؛ صورت حال را به حضرت رسالت صلى الله علیه و آله و سلم عرض کردند، فرمود که در وقتى که وى در نماز باشد پیکان را از بدن او بیرون بکشید چه توجه او در این حال به حضرت عزّت بر وجهى است که خود را فراموش مى کند و از ما سوى بى خبر مى شود، پس چون به نماز مشغول شد جّراح را آوردند و پیکان را از بدن اطهر او بیرون آوردند و خون بسیار بر سجّاده آن حضرت ریخته شد، و چون از نماز فارغ شد و آن خون را مشاهده نمود پرسید که این خون چیست ؟
گفتند که در حینى که پیکان از بدن شما بیرون آوردیم این خون از آن جراحت بیرون آمد، فرمود: به خدایى که جان على در قبضه قدرت اوست که درنیافتم و واقف نشدم که شما در چه وقت بدن مرا شکافتید و پیکان را بیرون آوردید.
واقعه یاد شده را عارف جامى نیز نیکو به نظم درآورده است و آن را شیخ بهایى در مجلد چهارم کشکول (طبع نجم الدوله ، ص 412)، بدین صورت نقل کرده است : مولانا جامى :
شیر خدا شاه ولایت على
صیقلى شرک خفى و جلىّ
روز احد چون صف هیجا گرفت
تیر مخالف به تنش جا گرفت
غنچه پیکان به گل او نهفت
صد گل محنت ز گل او شگفت
روى عبادت سوى محراب کرد
پشت بدرد سر اصحاب کرد
خنجر الماس چو بند آختند
چاک به تن چون گلش انداختند
غرقه به خون غنچه زنگارگون
آمد از آن گلشن احسان برون
گل گل خوش به مصلّى چکید
گشت چو فارغ ز نماز آن بدید
این همه گل چیست ته پاى من
ساخت گلزار مصلّاى من
صورت حالش چو نمودند باز
گفت که سوگند به داناى راز
کز الم تیغ ندارم خبر
گر چه زمن نیست خبردارتر
طایر من سدره نشین چه باک
گر شودم تن چو قفس چاک چا ک
جامى از آلایش تن پاک شو
در قدم پاک روان خاک شو
شاید از آن خاک به گردى رسى
گرد شکافى و به مردى رسى (1)
*********
پاورقی :1- داستانهاى عارفانه در آثار (علامه حسن زاده آملى) -هزار و یک کلمه ، ج 3، ص 279 - 278.